اشک یک خاطره


...چشم هایش

...بهانه ای برای نفس کشیدن

به تو فکر می کنم

اشکهایم می ریزند


چشمان روحم به نگاهت گره خورده

جدا نمی شود


هنوز هم اگر صدایم را بخواهی

برایت آواز می خوانم

عاشقانه

و عاشقانه آن را تقدیم چشمان زیبا و قلب پاکت می کنم


باشد که در وجودت, ذره ای!

حتی به مساحت یک "یاد"

لانه کنم


از تو دورم

اما فقط کافیست قلب فرمان روای تو

به دل فرمان بردار من بگوید بخوان


اگر به دلت گوش بسپاری

در آن صدای حقیرم طنین انداز است

برای تو...

         دوستت دارم!



نظرات شما عزیزان:

ساعت0:42---9 شهريور 1391
نمیدانم گنجشک ها که شبیه هم هستند ،

چه طور همدیگر و میشناسن؟!

و نمیدانم چند نفر شبیه من هستند که تو دیگر مرا نمیشناسی ...!


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:,ساعت 12:39 AM توسط melOdy| |


Power By: LoxBlog.Com